ما را غرض به جز رخ گل از بهار چیست
خوشتر به روزگار، ز دیدار یار نیست
یک روز عمر دیدنت ای گل غنیمت است
روزی که بی تو میگذرد، روزگار نیست
ساقی بریز باده و می نوش و غم مخور
که امروز را به روز دگر اعتبار نیست
دوشینه میگذشت عَسَس از کنار شهر
میگفت زیر لب که کسی هوشیار نیست
دست طلب به پیش فرومایگان مَبَر
ما را امید جز کَرَم کردگار نیست
(حسنعلی رفیعا)
ما را غرض به جز رخ گل از بهار چیست ؟ ( استاد بنان )

دیدگاهتان را بنویسید